سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
به مناسبت دومین جشن تولد برجام!
دکترحجتالله عبدالملکی در روزنامه وطن امروز نوشت:
2 سال از تصویب برجام میگذرد و حالا همه چیز خوب است. 2 سال پیش در چنین روزهایی توافقی بین ایران و 1+5 به امضا رسید که بر اساس آن «در روز اجرای توافق تمام تحریمهای مالی و بانکی و مربوط به بیمه و حملونقل و مربوط به پتروشیمی و فلزات گرانبها و تمام تحریمهای اقتصادی به طور کامل لغو و نه تعلیق»(1) شد. بدین ترتیب «فرصت بیسابقهای برای تقویت تولید داخلی و بازارگشایی صادراتی»(2) در کشور ایجاد شد. همچنین پس از این توافق «در حوزه آموزشوپرورش با پویایی بیشتر، تلاش بیشتر و در اختیار گرفتن منابع بیشتر، خدمات بهتری در حوزه تعلیم و تربیت»(3) ارائه شد. از سوی دیگر با حل مشکل تحریمها، «مشکل عدم استطاعت مالی جوانان برای ازدواج»(4) حل شد و «کارهای عمرانی نیز با سرعت بیشتری»(5) دنبال شد. از دیگر ثمرات رفع تحریمها حل یکی دیگر از مشکلات یعنی «ارتباط با بانکهای خارج از کشور بود که بر اساس این توافق این ارتباط برقرار»(6) شد. توافق هستهای همچنین امکان ارتقای «سطح روابط بانک مرکزی و بانکهای کشور با بانکهای تراز اول دنیا و امکان بهرهمندی از خطوط اعتباری، دانش بانکی و خدمات نوین آنها»(7) را فراهم آورد. از آن پس بود که «فضای مناسب و مطلوبتری در بازارهای جهانی»(8) برای حضور «بازرگانان، صنعتگران و تولیدکنندگان کشورمان»(9) فراهم شد که «این اتفاق به طور قطع با رونق دادن به اقتصاد سبب رفع مشکلات موجود در جامعه از جمله بیکاری»(10) شد. دیگر «مردم نباید نگران بیکاری و نبود کسبوکار برای فرزندانشان باشند و به طور یقین در فضای تازهای که برای کشورمان باز شده رفته رفته شاهد رفع گرفتاریهای خانوادهها در این ارتباط»(11) بودیم. علاوه بر این موارد، در واقع پس از توافق هستهای و برجام بود که شاهد «بهبود فاکتورهای مالی بانک مرکزی»(12)، «آزادسازی منابع ارزی بلوکه شده کشور»(13)، «اثرات مثبت بر بهبود وضعیت محیط زیست، آب و... »(14)، «افزایش سرمایهگذاری خارجی»(15)، «افزایش سرمایهگذاری داخلی»(16) و... بودیم!
شاید امروز گزارش بالا برای شما عجیب، غیرمنطقی و غیر واقعی باشد اما اینها وعدههایی بود که مقامات دولت حسن روحانی به عنوان ثمرات توافق هستهای و برجام اعلام کردند و با تمسک به آن مردم و نمایندگان مجلس را متقاعد کردند به توافقی تن بدهند که بر اساس آن بیش از 90 درصد از تجهیزات، محصولات و توانمندیهای هستهای کشور برچیده، از کشور خارج یا نابود شد و محدودیتهایی بسیار بلندمدت (20 ساله، 25 ساله و در برخی موارد دائمی) بر فعالیتهای هستهای کشور اعمال شد، سختترین و بیسابقهترین نظام نظارتی بر فعالیتهای هستهای کشور وضع (و امکان تسری آن به بخشهای دفاعی و موشکی فراهم) شد، مجاری هزینهکرد منابع کشور در بخش خارجی تقریبا به طور کامل کانالیزه شده، تحت نظارت نهاد کنترل داراییهای خارجی خزانهداری آمریکا (OFAC) قرار گرفت و منجر به پذیرش محدودیتهایی در بخش دفاعی و امنیتی کشور (با پذیرش تلویحی قطعنامه 2231 شورای امنیت توسط دستگاه دیپلماسی دولت) شد.
اینچنین بود که توافقی مورد پذیرش قرار گرفت که در ارتباط با تحریمها تنها به
50 درصد موارد میپرداخت که آن هم براساس زمانبندی صورت گرفته در ضمیمه پنجم، در روز اجرای توافق (یعنی 27 دیماه 1394) فقط 10 درصد آن لغو و مابقی (40 درصد) فقط برای دوره مشخص تعلیق شد! تحریمهایی که بخش آمریکایی آن (که مهمترین تحریمهای ایران هستند) هرگز لغو نخواهد شد، حتی پس از 8 سال و 10 سال! اضافه کنید مساله بازگشتپذیری تحریمها بر اساس بندهای 36 و 37 برجام (مورد تاکید و تکرار در بندهای 11 و 12 قطعنامه 2231)را که اختیار بازگرداندن تقریبا همه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپایی و آمریکا را به تکتک کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل طی 60 تا 75 روز میدهد!
در عرصه عمل و واقعیت هم با گذشت 2 سال از توافق هستهای، برخلاف آنچه اعلام و از پیش ادعا شده بود، نرخ رشد اقتصادی کشور افزایش نیافت و رشد بدون نفت طی 2 سال اخیر در حول و حوش عدد «صفر تا یک درصد» متوقف شد و رکود اقتصادی علاوه بر تداوم، عمیقتر شد. در همین سالها «معضل» بیکاری به «بحران» بیکاری تبدیل شد و اوج سرمایهگذاری خارجی صورت گرفته (6/3 میلیارد دلار در سال 2016 به گزارش آنکتاد) همچنان حدود 30 درصد پایینتر از سطح آن پیش از آغاز به کار دولت یازدهم باقی ماند!
در همین سالها بود که با امید به اعجاز اقتصادی توافق (پیش از آن) و توهم اثرات شگفتانگیز توافق (پس از آن) نظام مالی و بانکی کشور وارد خط بحران شد و زیان انباشته و داراییهای فریزشده بانکها رکوردی معادل 8 برابر سرمایه ثبتی آنها را ثبت کرد!
در همین سالهای پس از توافق بود که با تداوم رکود، روند تعطیلی کارگاههای خرد و متوسط و کارخانههای قدمتدار و باسابقه با سرعت بیشتر ادامه یافت و صادرات غیرنفتی بهرغم ادعای کاهش تحریمها شاهد کاهشی 16 درصدی بود!
اما قابل توجه آن است که برجام کمکی به رشد مبادی و مقاصد کالا بین ایران و دیگر کشورها نکرد و همچنان اصلیترین تجارت ایران در صادرات و واردات کشورهای محدودی هستند و همچنان رشد واردات کالای مصرفی بالا و رشد واردات کالای واسطهای که میتواند کمککننده چرخش صنعت کشور باشد پایین است. این نوع سیاستگذاری و تصمیمگیری در حوزه تجارت بینالملل البته دست اقتصاد ایران برای رقابتپذیری با بازارهای اقتصادی نیز بسته است.
واقعیت این است که همه خسارتهای این توافق پرزیان و کممنفعت ناشی از 2 خطای راهبردی در دولت حسن روحانی بود؛ خطایی در تیم اقتصادی و خطایی در تیم دیپلماتیک!
خطای تیم اقتصادی دولت روحانی، نسبت دادن همه مشکلات و کاستیهای اقتصادی به تحریمهای خارجی بود، در حالی که بر اساس عقیده عمده متخصصان اقتصادی کشور و حتی کارشناسان همین دولت (پیش از کسب کرسی ریاست)، بیش از
80 درصد مشکلات کشور راهحل خارجی ندارد و فارغ از وجود یا عدم تحریمها، با اصلاحات درونی قابل رفع است. خطای تیم دیپلماتیک این دولت نیز سادهدلی و سادهانگاری در تعامل با جرثومهای به نام آمریکا و تصور امکان رفع خصومتهای آن با نشان دادن حسننیت و لبخند و تواضع و احترام بود.
----------------------------------
پینوشت
1- حسن روحانی، رئیسجمهور، 23 تیرماه 94- گفتوگوی زنده تلویزیونی
2- حسن روحانی، 7/5/94، پایگاه اطلاعرسانی دولت
3- فانی، وزیر وقت آموزشوپرورش، 23/4/94، دنیای اقتصاد
4- علی یونسی، مشاور رئیسجمهور، 24/3/94، فارس
5- همان
6- سیف، رئیسکل بانک مرکزی، 30/4/94، اقتصادنیوز
7- کامیاب، معاون رئیسکل بانک مرکزی، 18/5/94، سایت بانک مرکزی
8- واعظی، وزیر ارتباطات، 14/5/94، ایرنا
9- همان
10- همان
11- همان
12- غلامعلی کامیاب، معاون ارزی بانک مرکزی: با انجام توافقات هستهای، ترازنامه بانک مرکزی بر اساس شاخصهای سلامت مالی(FSI) و کیفیت داراییها، داراییهای نقدشونده، تنوع داراییها و قدرت بانک جهت کنترل و تنظیم بازار ارز کشور به طور معناداری افزایش خواهد یافت. (cbi.ir سامانه بانک مرکزی- 18/5/94)
13- غلامعلی کامیاب، معاون ارزی بانک مرکزی: پس از اجرایی شدن توافقات، 29 میلیارد دلار از منابع ارزی بلوکه شده بانک مرکزی و دولت نیز آزاد خواهد شد. (cbi.ir سامانه بانک مرکزی- 18/5/94)
14- حسن روحانی، رئیسجمهور: ما وقتی میگوییم باید تحریمهای ظالمانه رفع شود بعضیها چشمانشان زیاد نچرخد. تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیطزیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانکها احیا شوند. (سایت الف- 17/3/94)
15- ولیالله سیف، رئیسکل بانک مرکزی: این دوره آغاز دورهای جدید و پایان دورهای خاص است که البته با همت و تلاشهای انجام شده توسط تیم مذاکرهکننده و برنامهریزیهای انجامشده ثبات خاصی در اقتصاد کشور ایجاد شده است... اقتصاد کشور ظرفیت بالایی دارد و میتوان 200 تا 300 میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی جذب کرد و ورود هیاتهای مختلف نشاندهنده ظرفیت بالای جذب سرمایهگذاری خارجی است. (ایرنا- 4/5/94)
16- محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور: آنچه بعد از لغو تحریمها بسیار مهم است 6 یا 7 میلیارد دلار ارز مستقیمی نیست که در اختیارمان قرار میگیرد بلکه فضایی است که به منظور سرمایهگذاری داخلی و خارجی در کشور باز میشود... ذخایر بانک مرکزی پول دولت نیست... اما پس از لغو تحریمها همین ذخایر، سرمایهگذاران خارجی را برای ورود به کشور ترغیب میکند. (خبرگزاری صداوسیما (برنامه نگاه یک)- 2/6/94)
* عضو هیات علمی و دانشیار دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق علیهالسلام
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
حسین شمسیان در روزنامه کیهان نوشت:
قرارداد دولت یازدهم با توتال حرف و حدیثهای فراوانی در پی داشت و با توجه به تجربهها، در سالهای آتی شاهد گشودن پروندههای جدیتری خواهیم بود. پروندههایی مثل کرسنت، رشوه پیشین توتال، رشوه استاتاویل و ...
اینکه زیان مردم در قراردادهایی نظیر کرسنت چگونه و در چه سازوکاری از عاملان و مسببان آن باز ستانده خواهد شد،پرسشی است که متوجه همه ارکان تصمیمگیر از جمله دستگاه قضایی است و البته تا کنون به آن پاسخی داده نشده و از همین روست که شاهد تکرار این قبیل مناسبات مسموم به دست همان عوامل پیشین هستیم.
اگر در دادگاه نروژ کسی به دلیل پرداخت رشوه از سوی شرکت استات اویل به طرف ایرانی محکوم شده،گویای آن است که در داخل کشور هم کسی بوده که آن رشوه را دریافت کرده است!
یا در قرارداد پیشین توتال (مربوط به ایام وزارت آقای زنگنه در دولت کارگزاران و دولت اصلاحات) حتما فساد مهمی رخ داده که شرکت توتال حاضر به پرداخت جریمه بیش از 240 میلیون دلاری در مرجع قضایی آمریکا شده است!
کار وقتی بدتر میشود که برخی مقامات سابق نفتی به اتهام مشارکت در پرونده آلوده کرسنت مورد تعقیب قرار بگیرند و با احکامی مثل انفصال از خدمت مواجه شوند، اما کسی پیگیر اجرای این احکام نباشد! تا آنجا که یکی از همان اشخاص، قرارداد جدید را با توتال امضا کند! آیا اصل حکم واقعیت نداشته است!؟ آیا تصدی یک سمت مهم و کلیدی نفتی و امضای قرارداد با شرکای خارجی، سمت دولتی قلمداد نمیشود و منظور از حکم انفصال از خدمت، صرفا عدم تصدی یک شغل ساده اداری است!؟
این پرسشها و موارد مشابه، در موضوع صیانت از بیتالمال و حقوق عامه، بیپاسخ مانده و میتواند احتمال تکرار جرم را قوت ببخشد. موضوعی که باید برای آن فکری کرد و پیشگیری را سرلوحه کار قرار داد.
اما از این ابهام و ایرادهای مهم که بگذریم، نکتهای ترجیعبند بسیاری از مقامات ما شده که ظاهرا با استناد به آن، بسیاری از مشفقین و دلسوزان، سکوت را برای حفظ مصلحتی مهمتر ترجیح میدهند.
مدتهاست و البته این روزها بیشتر، فراوان میشنویم که کشور برای رسیدن به فلان نقطه در اقتصاد، نیازمند فلان مقدار سرمایهگذاری است. بعد هم اعداد و ارقامی که ظاهرا حاصل محاسبات کارشناسی است ارائه میشود تا مخاطب نسبت به آن میزان سرمایهگذاری مجاب شود. موضوع وقتی جدیتر میشود که سرمایههای پیشبینی شده، یا مربوط به یک حوزه مشترک با کشوری رقیب، مثل همین پارس جنوبی و یا مربوط به مسائل حیاتی مردم، مثل حوزه کشاورزی و مواد غذایی باشد.
در چنین مواردی، اغلب دلسوزان به منظور حفظ منافع کلان ملی یا تامین معاش و غذای مردم، به ناچار چشم خود را بر برخی کژیها و نادرستیها میبندند. این امر چندان هم غیرمنطقی نیست.
اما همین منطق اضطرار و از سر ناچاری، تدریجا به رویهای جاری تبدیل شد و اگر قرار بود استثنائا و در شرایط خاص، چشم به روی تخلفی به خاطر موقعیتی خطیر بسته شود، کمکم استثنا به قاعده تبدیل شد و همه لحظهها و روزها شد شرایط حساس کنونی!
این بهترین موقعیت برای سوءاستفادهکنندگان، دلالان، کارچاقکنها و رانتخواران را فراهم کرد. کمکم افرادی پدید آمدند که اصلا موقعیت خطیر میسازند! تخصص آنها ساخت موقعیتهای خاص است تا تصمیمگیران را به پذیرش شرایط خاص تسلیم کنند!
یکی از این موقعیتهای همیشه خاص، «فقدان منابع» است. شما با هر دستگاهی که روبرو شوی، از کمبود منابع و اعتبارات در رنج و ناله است. با هر تولید کننده و صادرکننده حقیقی که مواجه شوی، آرزو میکند کاش منابع بیشتری در اختیار داشت و میتوانست کسب وکارش را توسعه دهد. قطعا از محل توسعه این کسب و کارهاست که اشتغال و سپس ثروت ملی زیاد میشود. اما پاسخ دولت همیشه یک چیز است؛ پول نداریم که به شما بدهیم!
این عبارت «پول نداریم» به کارهای مهم و حیاتی دولتی هم گفته میشود تا توجیهی باشد برای کارهایی خاص!
از جمله این کارها، جذب سرمایههای خارجی است.
همین جا باید دو نکته روشن شود:
نخست آنکه واضح است که منابع دولتی نامحدود نیست و کمبودها ملاحظه میشود. آنچه نوشته میشود به معنی عدم درک حقیقت مهم کمبود منابع و اعتبارات برای تحقق اهداف نیست.
دوم آنکه جذب سرمایه خارجی، کاری پسندیده و مناسب است و حتی اگر سرمایه داخلی هم داشته باشیم، با لحاظ همه شرایط، خوب است سرمایههای خارجی را برای شتاب بخشیدن به عمران و آبادانی کشور بکار گیریم.
با این دو یادآوری، اکنون باید جذب برخی سرمایههای خارجی به بهانه فقدان منابع را با چشمی دیگر بررسی کرد. با این چشم که در چه شرایطی، با کدام داشته و نداشته و به چه قیمتی، زیربار تعهدات خارجی میرویم.
هم اکنون در قرارداد با توتال، صحبت از 4میلیارد و 800 میلون دلار مطرح است که تنها نیمی از آن مربوط به فاز یک است و از سال 2020 تازه مطالعات فاز دوم شروع میشود تا «اگر لازم باشد» در سال 2024 عملیاتی شود. یعنی فعلا بحث بر سر تنها 2 میلیارد و 400 میلیون دلار است.
دولتیها معتقدند چنین پولی را ندارند و چارهای جز چنین تعهدات و قراردادهایی ندارند. یادآوری این نکته ضروری است که بحث تکنولوژی جدید در این فاز اصلا مطرح نیست و موارد متعدد و مشابهی توسط دانشمندان و شرکتهای خودمان ساخته شده و مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
آیا به واقع چنین پولی نیست؟!
کافی است به برخی آمارها نگاهی بیفکنیم. مثلا میدانیم که واردات کشور، نیازمند ارز است. یعنی کالاهای گوناگون با دلار به کشور وارد میشود. آن هم با دلاری که دولت ندارد تا در صنعت حیاتی نفت و گاز سرمایهگذاری کند!
تنها بررسی آمار واردات و فهرست آنچه وارد میشود، نشان از حقیقتی تلخ و ناراحتکننده میدهد. اکنون از سنگ پا و دسته بیل گرفته تا خلال دندان و میخ و میوه و خودروهای گرانقیمت و دهها و صدها قلم کالای بیارزش و غیرضروری دیگر سیلآسا وارد کشور شده و ضمن نابود کردن دلارهای نفتی که به طرق مختلف به بازار تزریق میشود، صنایع داخلی به مرز نیستی و فنا میرسد!
آیا در میان دهها میلیارد دلار واردات رسمی و حدود سی میلیارد دلار واردات قاچاق، ممکن نبود دولت محترم دو سه میلیارد دلار برای فاز یازده پارس جنوبی دست و پا کند!؟
هرکس اندک ارتباطی با موضوع داشته باشد، میداند که به قول معروف، شیر واردات کشور دست دولت است و به راحتی از عهده این کار بر میآید، البته اگر ارادهای در کار باشد.
راه دیگر تامین این سرمایه را میتوان اینگونه معرفی کرد؛ بسیاری از بانکهای ما منابع ارزی فراوانی در اختیار دارند. مردم ما هم منابع ریالی فراوانی در دست دارند که از قضا در فضای رکود کنونی و نیاز مردم به درآمد، طعمه موسسات غیرمجاز شده و دردسرهای تازهای را ایجاد کرده است.
آیا برای دولت این امکان وجود ندارد که با انتشار اوراق مشارکت ارزی و ریالی، مردم و بانکها را در پروژهای مثل فاز یازده شریک کند و همان سودی را که میخواهد به فرانسویها و چینیها بدهد، به مردم خودمان بدهد!؟
تردید نکنید که اگر دولت ارادهای در این موضوع داشته باشد، همه سرمایه مورد نیاز برای توسعه کل حوزه نفت و گاز از همین منابع داخلی تامین میشود و مردم با جان و دل سرمایههایشان را به میدان میآورند چراکه از یکسو از سود تضمین شونده دولتی خیالشان راحت است و از دیگر سو عشق به آبادانی کشورشان آنها را به این کار تشویق میکند.
این اقدام و برنامهریزی، البته دست رانتخواران و دلالانی که از توتال رشوه گرفتند، از استات اویل رشوه گرفتند، در کرسنت رشوه گرفتند و ... را از بیتالمال کوتاه میکند و پول را بیواسطه به دست مردم میرساند. طبیعی است که چنین کاری برای برخی ناگوار است.
اما، وقتی مقام ارشد دولتی معتقد است ملت ما فقط در آبگوشت و قرمه سبزی تخصص دارد، وقتی وزیر صنعت ما در آرزوی واردات مدیر است، وقتی برای فرانسه علیرغم همه خباثتهایش فرش قرمز پهن میشود و .... انتظار عملیاتی کردن آنچه مردم را «سهامدار حقیقی نفت» میکند و به مفهوم ملی شدن نفت تحقق عینی میبخشد، دشوار به نظر میرسد ولی برای یادآوری این که داشتههای خودمان اندک نیست و عدهای بیدلیل آنچه خود دارند را ز بیگانه تمنا میکنند ضروری است.
وعدههای توخالی و آرزوهای بزرگ با برجام!
محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:
با گذشت دومین سالگرد اعلام توافق هستهای میان ایران و کشورهای 1+5 که به برنامه اقدام مشترک (برجام) موسوم گشته، این سند وارد سومین سال عمر خود شد و بار دیگر بحث درباره وضعیت کنونی و آینده آن در رسانهها و فضای سیاسی و بینالمللی طرح گردیده است.
برجام ماحصل مذاکرات حدوداً 20 ماههای بود که از سال 1392 آغاز شده بود و بعد از فراز و فرودهای بسیار سرانجام توافق شکل گرفت و اعلام و امضا شد. در حین مذاکره و پس از امضای اولیه برجام، منتقدان دولت، انتقادات جدی و اساسی بر روند مذاکرات و نیز نتایج آن طرح و البته از سوی مسئولان دولت و مذاکرهکنندگان رد شد. فضای رسانهای حمایت از توافق به گونهای بود که تنها راه نجات کشور و حل مشکلات مردم را به مذاکره و توافق منوط میکرد و حتی در اظهاراتی مضحک حل برخی مشکلات همچون آب آشامیدنی و ازدواج جوانان و ... به برجام گره زده میشد.
در چنین فضای هیجانی بسیاری از انتقادات منطقی به مذاکرات و برجام، کمتر شنیده شد و حتی برخی ملاحظات راهبردی دلسوزان نظام و منافع ملی تنها در اسناد مصوب مجلس و شورای عالی امنیت ملی و دیگر اسناد بالادستی درج شد و در متن صریح برجام مورد توجه قرار نگرفت.
پس از امضای رسمی و آغاز فرآیند اجرایی برجام، انتظارها برای تحقق نتایج وعده داده شده وارد مرحله جدیدی شد. روزها، هفتهها و ماهها گذشت و مردم ایران شاهد خلف وعدهها و نقض عهدهای مکرر طرف غربی به ویژه رژیم ایالات متحده امریکا بودند. متأسفانه در داخل گاه اینگونه عنوان میشد که این اقدامات به نقض صریح برجام که نقض روح برجام است و نیز حتی میان نقض عادی و نقض فاحش آن فاصلهگذاری میگردید و اینها همه در حالی بود که تخلفات غربیها با قوت به گونهای روزافزون ادامه داشت.
پس از روی کار آمدن دولت جدید امریکا، نقض عهد از سوی قوه مجریه و قوه مقننه رژیم ایالات متحده امریکا شدت گرفته و نقضهای مکرر روح و جسم برجام حتی مورد اعتراض وزیر امور خارجه دولت یازدهم نیز قرار گرفت.
اکنون وقتی به کارنامه دوساله برجام مینگریم میتوان دو شاخصه کلی را برای آن برشمرد؛ اول، وعدههای توخالی و آرزوهای بزرگ و دوم، خلف وعدههای مکرر و نقضهای فاحش روح و جسم برجام.
از متن سند نیز که عبور کنیم و به میدان واقع و عرصه مابهازای خارجی آن که وارد شویم نیز حرفهای گفتنی بسیار است. میدانیم که در کشور ما رفع تحریمهای ظالمانه و گشایشهای اقتصادی و معیشتی برای مردم ایران هدف اصلی برای ورود به مذاکرات بود و مسئولان دولتی و شخص آقای روحانی نیز هرگاه توقع حل مشکلات اقتصادی مطرح میشد، حل مسئله را به نتایج مذاکرات و توافق احتمالی منوط میکردند. بنابراین انتظار میرفت و میرود که برجام بر عرصه اقتصاد، نتیجهای محسوس و قابل لمس داشته باشد.
اکنون و پس از گذشت دو سال از امضای برجام همچنان مشکلات عدیده اقتصادی و خصوصاً رکود عمیق اقتصادی بر گرده مردم سنگینی میکند. به اذعان فعالان و کارشناسان اقتصادی حامی دولت و حتی برخی مسئولان اجرایی، رهاورد اقتصادی قابلذکری در پسابرجام وجود ندارد و نهایتاً به چند قرارداد خرید هواپیما و یک قرارداد نفتی میتوان اشاره کرد که البته در اینها نیز نکات قابل تأملی هست که در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد.
حتی اگر قراردادهای هواپیمایی و نفتی را یک رهاورد بزرگ بدانیم، باز هم در مقابل وعدههای سنگین و بیشماری که قبل از برجام داده میشد، قابل مقایسه نیست و از طرفی مشکل اصلی معیشت مردم را حل نمیکند. معضل رکود همچنان باقی است و چشماندازی برای حل آن با منشأ خارجی به چشم نمیخورد.
برجام برای بسیاری از نخبگان سیاسی و اجتماعی معنای واقعی خود را پیدا کرده و دیگر فضای هیجانی و احساسی آن را «شاه کلید» همه مسائل نمیداند. اکنون نمیتوان درباره آینده سیاسی این توافق اظهارنظر قطعی کرد، ولی به نظر میرسد برخی جریانهای سیاسی که سرنوشت خود را با اینگونه اسناد گره زدهاند برای حفظ آن به هر قیمتی، حتی حاضرند در مقابل خروج امریکا از این توافق نیز مسامحه به خرج دهند.
بنابراین میتوان گفت برجام اکنون بیش از آنکه یک سند با پیامدهای اقتصادی باشد یک «امید» سیاسی برای برخی طیفهای قدرت و سیاست است. دیگر نمیتوان و نباید به مردم وعده معجزهای در اثر برجام را دارد و آن را نمیتوان بیش از یک «شیشه عمر سیاسی» دانست. حل مشکلات اقتصادی را در جای دیگری باید جستوجو کرد؛ در تکیه بر ظرفیتهای داخلی و ایستادن بر پای خویشتن.
دولت باز یا بسته؟
محمدکاظم انبارلویی در روزنامه رسالت نوشت:
1- باز خوانی سخنان رئیس محترم مجلس در همایش مدیران ستادی و استانی سازمان های آموزش فنی و حرفه ای، مهم است. مهم از این باب که روی کلیدی ترین مشکل دولت در حوزه اقتصاد انگشت نهاده است. رئیس مجلس می گوید: «بخش تولید با آمپول تقویتی سرپاست. 90 درصد بودجه کل کشور صرف امور جاری می شود! رئیس جمهور باید در باره مشکلات کشور با مردم صحبت کند.» رئیس جمهور هر از چندی از رسانه ملی با مردم سخن می گوید، ده ها رسانه مکتوب و مجازی در اختیار رئیس جمهور است. ده ها کانال تلگرامی در استخدام پیام های طراحی شده اتاق فکر دفتر ریاست جمهوری است. علاوه بر این رئیس جمهور هر هفته به مناسبتی در یک همایش ملی سخن می گوید، چگونه است که رئیس مجلس با این همه سخن پراکنی از سوی رئیس جمهور و همکاران دولت نیاز می بیند که او باز هم با مردم سخن بگوید؟
رئیس جمهور هر بار که در مورد مسائل اقتصادی سخن می گوید از توفیقات دولت در مهار و کاهش تورم و افزایش رشد اقتصادی و نیز فلاکت دولت گذشته حرف می زند، اصلا به این سخن رئیس مجلس که؛ «بخش تولید با آمپول تقویتی سرپاست»، تقوه نمی کند. او وارد این موضوع نمی شود که 90 درصد بودجه کشور صرف امور جاری می شود و تنها 10 درصد بودجه عمرانی داریم، آن هم با فروش اوراق مشارکت تامین می شود.
2- تردیدی نیست هر کنش یا واکنش سیاسی یا اقتصادی محفوف و پیچیده در یک نظریه است. هر نظریه متکی به یک معرفت و یک دیدگاه خاص فلسفی است، لذا قبل از ورود به نقد هر کنش یا واکنش سیاسی و اقتصادی دولت باید به دنبال کشف دیدگاه و نظریه معرفتی و فلسفی آن بود. این نظریه چیست که ما را به اینجا رسانده است که با یک «دولت بسته» روبه رو هستیم؟
ما در دولت اعتدال با مفاهیمی چون «شفافیت»، «مسئولیت پذیری» و «پاسخگویی» که از مختصات دولت و حاکمیت باز است وداع کرده ایم!
چرا؟
مردم و نخبگان چرا در حوزه سیاست و اقتصاد مشارکت عملی ندارند؟! چرا دولت را در امر قطع یارانه های ثروتمندان و عناصر برخوردار یاری نکردند؟
برای اینکه دولت از مختصات «دولت باز» ، «دولت مشارکتی» و «دولت الکترونیک» که سه مصداق و سه مفهوم از مفاهیم نحوه حکمرانی و حکمرانی خوب است فاصله دارد. دولت، نقدپذیر نیست، در پاسخ سوالات به بیراهه می رود، پاسخ او ناظر به پرسش های مطرح درجامعه نیست، به آشفته گویی روی آورده است.
تصمیمات دولت در دسترس نیست. آنچه بیان می شود حرف اصلی نیست. دیدگاه های معرفتی و فلسفی کنش و واکنش سیاسی و اقتصادی دولت منطبق بر نصوص دینی و قانون اساسی و عادی نیست. دولت کارنامه درستی از عمل به برنامه پنجم توسعه ندارد، حتی کارنامه درستی از عمل به برنامه یک ساله خود یعنی بودجه هایی که طی 4 سال گذشته به مجلس برای تصویب داده، ندارد. دولت از ابلاغ برنامه ششم خودداری کرده و رسما قبل و بعد از تصویب گفته من آن را قبول ندارم.
دولت در حال روزمرگی است و حاضر نیست در قالب برنامه و قانون مصوب عمل کند.
رسانه های دولت هم به این بیراهه روی و آشفته گویی کمک می کنند.
3- پنجشنبه گذشته رسانه های دولت از قول وزیر نفت در پاسخ به نقدهای مربوط به قرارداد توتال نوشتند؛
- صریحا بگویید با سرمایه گذاری مخالفید!
- برویم انگلیس می گویند روباه پیر است، آمریکا که هیچ، فرانسه را هم که این طور می گویند، پس چه کسانی بیایند؟
واقعا نقدهای منتقدین ناظر به مخالفت با سرمایه گذاری خارجی است؟ منتقدین حتی قرارداد با آمریکا در حوزه نفت و گاز را مجاز می دانند. آیا منتقدین
می گویند با فرانسه و انگلیس قرارداد نبندید؟
منتقدین می گویند کو نفع ملت ایران در این قراردادها، کو رعایت قوانین و مقررات مربوط به قراردادهای خارجی، کو رعایت قانون مناقصه ها، کو دقت های فنی و علمی در این قرارداد، کو رعایت قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، کو نقدپذیری، شفافیت و پاسخگویی؟
همین افرادی که قرارداد توتال را با فرانسه امضا کردند، امضای آنها پای قرارداد کرسنت است. چرا به سوالات مربوط به کرسنت پاسخ نمی دهند، چرا یک خسارت 18 میلیارد دلاری را به گردن ملت گذاشتند؟ مردم بر چه اساسی به قرارداد توتال با این همه محرمانگی اعتماد کنند؟
چرا استعداد فنی و توان مالی شرکت های داخلی در این قرارداد نادیده گرفته شده و قرارداد بدون مناقصه برگزار شده است؟ چرا 4 سال است این میدان را معطل نگه داشته اند؟ آیا پاسخ این سوالات همانی است که وزیر نفت در تیتر صفحه اول رسانه های دولت داده است؟!
شعور عمومی را نباید نادیده گرفت. پاسخ باید عینی و ملموس باشد. عینی بودن یعنی در دسترس بودن و نقدپذیری در حیطه عمومی. اگر این مسیر طی نشود خبط عظیمی مثل پذیرش سند 2030 به وجود می آید که فریاد مردم، نخبگان، علما و مراجع را درآورد و دولت را مجبور به لغو آن کرد. این مسیر بسته ای است که دولت باید از آن برگردد و به مختصات و ویژگی حکمرانی خوب روی آورد.
«دولت بسته» پاسخگوی نیازهای امروز مردم بویژه در هزاره سوم میلادی نیست. دولتمردان باید در اتاق شیشه ای بنشینند تا از هر طرف که مردم آنها را نگاه کنند بتوانند اراده و رای خود را در آنها متجلی ببینند. اگر نبینند مشارکت برای توفیقات تصمیمات دولت، منتفی است.
4- دو سال از امضای برجام گذشته است. قرار بود روز امضای برجام تمام تحریمهای اقتصادی، بانکی، پولی و مالی برداشته شود و دارایی های مسدودی کشور آزاد شود و...
اما پس از دو سال با کمال تاسف نه تنها تحریم ها برداشته نشد، بلکه بر حجم و اندازه و کیفیت آن افزوده شد.
رسانههای دولت در روز امضای قرارداد جشن گرفتند و با زدن تیترهایی چون؛
- مهر تدبیر بر پیشانی تحریم
- روز خوب توافق اتمی
- توافق قهرمانانه ایران
- فتح الفتوح دیپلماسی ایران
- حصر ایران شکست
- غروب تحریم، ساحل توافق
- و انفجار امید
فضا را آن چنان درست کردند که گویی همه چیز تمام شد، اما از همان فردای آن روز معلوم شد این حرف ها توهم است، یک طرف قرارداد پرداخت نقد دارد، طرف دیگر وعده نسیه.
نه انفجار امیدی در کار است نه فتحالفتوحی، نه حصری برداشته شده است و نه تدبیری به خرج داده شده است. آنچه هست بدعهدی و نقض پیمان و ادامه طلبکاری دشمن از ملت ایران. آنها نه تنها به عهد خود عمل نکردند بلکه با وقاحت تمام سخن از تغییر نظام جمهوری اسلامی می گویند و میتینگ برای آن برگزار می کنند. وزیر خارجه آمریکا عادی سازی روابط با تهران را به تغییر نظام مقدس جمهوری اسلامی حواله می دهد.
مردم ایران سوال می کنند آن جشنها چه شد؟ آن مدالهای فتح که بر سینه ژنرالهای دیپلمات کشور آویزان شد، چه می شود؟ وضع اقتصادی چرا این طور است؟ وضع حصر اقتصادی و ابقای تحریمها چرا بدتر شده است؟ کسی پاسخگو نیست! یک روز به سپاه گیر میدهند، یک روز به موشک! یک روز تغییر اهداف چشمانداز را مطرح میکنند، یک روز به کارکردهای نظام در مقابله با ضد انقلاب و منافقین در روزهای نخستین انقلاب و دوران طلایی حیات امام خمینی (ره) و...
واقعا راهبرد دولت در قبال مسائل کلیدی کشور چیست؟ مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری چه میکند؟ فصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی در شماره 22 بهار 96 برای پاسخگویی به این سوالات تلاش هایی کرده است. مثلا در مورد «سناریوهای ایران در سال 96 »
مطالبی را مطرح کرده است، در خصوص آیندهپژوهی در ایران و روش های
آیندهنگری و آیندهپژوهی حرف های جدیدی زده است، در خصوص
مفهوم شناسی سیاستگذاری داده باز حکومتی، مزایا و فواید آن داد سخن داده است اما کلیدواژههای این رویکرد استراتژیک نه در بیان رئیس جمهور دیده
می شود و نه وزرا و مسئولان اجرایی کشور ! ما کجا داریم می رویم؟
چرا حجاب اجباری است؟
محمد سعید احدیان در روزنامه خراسان نوشت:
همزمان با روزهای حجاب و عفاف، زیاد سوال می شود که چرا حجاب اجباری است؟ آیا با اجباری کردن حجاب می توان مردم را با حجاب کرد؟ آیا این همه که حجاب اجباری بوده مردم با حجاب شده اند؟
پاسخ های زیادی به سوال دلیل اجباری بودن حجاب داده شده است که در بسیاری از آن ها می توان نکاتی را برای خدشه پیدا کرد اما موضوعی که باعث شده است من شخصا از اجباری بودن حجاب حمایت کنم به منطقی بر می گردد با محوریت «حقوق دیگران»که حتی در لیبرالیسم هم به آن تاکید شده است.
حقوق انسان ها در فرهنگ غربی بر این پایه استوار است که «انسان ها آزاد هستند مگر این که به حقوق فردی دیگر لطمه بزنند». ما هم در توضیح اجباری بودن حجاب بر همین منطق تاکید می کنیم فقط فرقی که وجود دارد در تعریف «حقوق دیگران» است.
در فرهنگ «دنیا محور» و «فردگرا»ی غربی حقوق دیگرانی که نباید به آن لطمه بخورد آزادی و «منافع» افراد دیگر جامعه است اما در فرهنگ اسلامی، دنیا محوری جای خود را به «آخرت اندیشی» و فردگرایی جای خود را به «خانواده محوری» می دهد. برای انسان مومن تلاش برای رفاه و آرامش در دنیا موضوعیت جدی دارد اما هدف اصلی از چند ده سال زندگی در دنیا، ساختن زندگی با طول زمان بی نهایت در جهان پس از مرگ است به گونه ای که آن زندگی پر از لذت های متنوع و همراه با نعمات غیرقابل شمارش، غیرقابل تصور و غیرقابل مقایسه با لذت های دنیا باشد. همچنین در فرهنگ اسلامی فردگرایی نمی تواند آرامش فردی و بلوغ اجتماعی پایدار ایجاد کند پس حفظ کیان خانواده به عنوان محل آرامش وسکینه فردی و سلول اصلی جامعه ساز از مهم ترین ارکان جامعه اسلامی و البته ایرانی است.
بر این اساس در تعریف «حقوق دیگران» در فرهنگ اسلامی به جای منافع «سعادت» می نشیند و حفظ خانواده نیز هدفی راهبردی محسوب می شود. خلاصه این می شود که در نگاه اسلامی انسان ها در زندگی اجتماعی آزادند مگر این که به آزادی یا سعادت دیگران لطمه بزنند، همچنین با هر اقدامی که باعث تضعیف ارکان خانواده شود باید مقابله کرد.
حال با این وصف بی حجابی(منظور نوعی از پوشش هنجارشکنانه با هدف تبرج و خودنمایی است ) یا هر اقدامی که باعث شود سعادت انسانی دیگر از جامعه به خطر بیفتد یا کانون خانواده تضعیف شود، ممنوع است چرا که آزادی نباید «حقوق دیگران» را سلب کند . پس همان طور که حکومت به عنوان مثال وظیفه دارد اجازه ندهد مواد غذایی آلوده در جامعه توزیع شود چون سلامت دیگران لطمه می خورد، وظیفه دارد اجازه ندهد، فضای عمومی جامعه آلوده شود چون سعادت دیگران لطمه می خورد. انسان ها اگر می خواهند به سعادت نرسند آزادند (لا اکراه فی الدین) اما اجازه ندارند مانع سعادت دیگران شوند. وقتی فردی به صورتی هنجارشکنانه با آرایشی غلیظ و برای خودنمایی به گونه ای خود را در سطح عمومی جامعه عرضه می کند که «دیده شود» به ویژه هنگامی که این افراد به تعداد قابل توجهی در جامعه تبدیل می شوند، «ندیدن» توسط دیگران یا ناممکن یا خیلی سخت می شود و حق وجود زمینه برای رسیدن به سعادت از دیگران سلب می شود. البته برخی معتقدند که به جای ممنوعیت در پوشش ، مردان خود را از «دیدن» منع کنند اما این افراد اگر منصفانه رفتار خود(اگر مرد هستند) یا نزدیکان شان(اگر زن هستند) را محور قضاوت قرار دهند، اذعان خواهند کرد که در فضایی که بخش قابل توجهی از افراد با پوشش و آرایشی تحریک کننده، وجود دارند و شما به دلایل کاری، تحصیلی، نیازهای اطلاعاتی، خرید و فروش و... مجبور به ارتباط گرفتن هستید، نمی توانید «نبینید». یک نفر و دو نفر را شاید بتوان اما در محیطی پر از هنجار شکنی و خودنمایی، افراد چشم شان را چقدر باید ببندند، یا سرشان را چه میزان به زیر بیندازند؟
ضمن آن که تاثیرگذاری محیط و همچنین قدرت کشش های غریزی در برابر رفتارهای عقلانی نیز نباید نادیده گرفته شود و مهم ترین راه برای دور ماندن از خطرهای موجود در محیط، سالم سازی محیط است چون چه بخواهیم چه نخواهیم محیط بر ما تاثیر می گذارد به ویژه اگر غریزه یا لذت نیز در همان جهت محیط باشد.
به عنوان مثال آیا منطقی است که والدین به فرزندان شان اجازه معاشرت با دوست ناباب را بدهند با این توضیح که خودش باید مراقب باشد؟ یا چند درصد از والدین حتی غیر مذهبی اما خانواده دوست، اجازه ارتباط طولانی فرزندشان با جنس مخالف را می دهند با این توضیح که خودش می تواند مراقب باشد ؟ به صفحه حوادث روزنامه ها مراجعه کنید تا مشخص شود قریب به اتفاق افرادی که کارشان به جاهای باریک کشیده شده است در شروع فکر کرده اند می توانند، در ارتباط با جنس مخالف، رفتاری عقلانی داشته باشند و خود را کنترل کنند.
درباب تاثیرگذاری بی حجابی بر کانون خانواده نیز حرف و استدلال زیاد است و ما فقط همین قدر تاکید کنیم، مردانی که در محیط بیرونی با انواع خانم هایی معاشرت می کنند که برای جذاب کردن صورت هایشان مدت ها وقت و پول صرف آرایش کرده اند و با پوششی تحریک کننده و هزینه هایی زیاد، اندام هایشان را به جلوه در آورده اند، چگونه از همسرشان احساس رضایت کنند درحالی که وی به دلیل ضرورت های مالی و انجام وظایف خانه داری(اگر شاغل باشد که شرایط بدتر می شود) نه فرصت می کند، نه شرایط محیطی منزل اجازه می دهد و نه می تواند معادل آن همه تنوع افراد، خود را زیبا کند. تازه هنگامی که خانم های بیرونی زیباتر هم هستند، خطر تضعیف خانواده بسیار بیشتر می شود. در طرف دیگر خانمی که برای محیط عمومی با جدیتی خاص خود را زیبا می کند اما چنین سرمایه گذاری را در محیط خانواده انجام نمی دهد، طبیعی است که پاسخ خیلی بهتری به نیاز «زیبا دیده شدن»، از مردان جامعه می گیرد تا همسرش، به ویژه اگر مرد به دلیل جذابیت های بیشتر محیط بیرونی پاسخ مناسبی به نیاز «دیده شدن» همسرش ندهد در نتیجه بی حجابی و بدپوششی در جامعه باعث بروز ظلمی مضاعف به خانم ها می شود که هم از یک طرف اسباب لذت بخشی مردان می شود و از طرف دیگر توجه و محبت همسران شان را از آن ها می گیرد.
در مجموع در پاسخ به سوال چرا حجاب اجباری است؟ می توان به صورت خلاصه گفت: رعایت پوششی که محیط جامعه را آلوده نکند، الزامی است چرا که به حق سعادت دیگران و حق داشتن خانواده ای گرم و سرشار از عشق و محبت لطمه جدی می زند و در این میان بیشترین آسیب را خانم ها می بینند.
پی نوشت: درباره تفاوت و چگونگی مواجهه با «بی حجابی» هنجارشکنانه و همراه با خودنمایی و «بدحجابی» خارج از حدود شرعی ولی با تاثیرات عرفی اندک در آلوده کردن فضای اجتماعی باید در مجالی دیگر صحبت کرد.
درگذشت تلخ و فرصتهای پیشِرو
علی عباسپورتهرانی در روزنامه شرق نوشت:
درگذشت تلخ بانوی ریاضیدان ایرانی، برای همه ایرانیان، جامعه علمی و بهویژه جامعه ریاضیدانان کشور، خبری ناگوار و تکاندهنده است. نخبگان ما بهدلیل تفکر اصولی و تمایلات علمی، بهدور از نگاههای محدود سیاسی، بهدنبال افزودن بر مدارج خود هستند. آنان با وجود حضور در مراکز علمی سایر کشورها، هیچگاه تعصب به کشور و پیوندهای خویشاوندی و قومی خود را فراموش نمیکنند؛ آنان میتوانند از این وسعت تفکر، درنهایت، کشور و هموطنان خود را بهرهمند کنند و بارها دیدهایم این عزیزان برای همکاری با مراکز علمی ایران تا چه اندازه مشتاق هستند و بدون هیچ خودبرتربینی یا محدودیتی، به ایران رفتوآمد کرده و حتی همکاریهایی را تعریف میکنند. رشته تحصیلی و تدریس نگارنده در دانشگاه صنعتی شریف، ریاضی نیست؛ اما مطلع بودم مرحوم دکتر میرزاخانی ارتباط مطلوبی با استادان سابق و دانشکده ریاضی دانشگاه شریف داشت. این برای ایرانیان افتخار است که فرزندانشان با تحصیلات برتر در سطح جهانی، جوایز ارزشمندی دریافت میکنند. دریافت جایزهای که به نوبل ریاضی در جهان معروف بود، تحسین همه جهانیان را برای این ریاضیدان شاخص و بااخلاق ایرانی بههمراه داشت و امروز متأسفانه در فقدان ایشان، سوگوار شدیم. این رویدادهای تلخ هرچه بیشتر به ما یادآوری میکند که باید ارتباط با نخبگان ایرانی را برای الگوسازی جوانان خود دنبال کنیم و بهدور از نگاههای بسته، از ظرفیتهای آنان برای تغذیه علمی و سرعتبخشیدن به شتاب علمی کشور، بهره بگیریم.
مریم؛ شیفته «مجهولات»
بیژن ظهوری زنگنه در روزنامه ایران نوشت:
خبر تکاندهنده فوت مریم میرزا خانی قلب دانشگاهیان صنعتی شریف را هم به دردآورد.
انگار همین دیروز بود که مریم، دانشآموز پایه دوم دبیرستان به دانشگاه صنعتی شریف آمده بود و میخواست با اشتیاق در کلاسهای ریاضی دانشگاه شرکت کند. این کلاسها نه برای مریم که برای همه دانشآموزان ممتاز ریاضی از سراسر کشور تشکیل میشد. مریم یکی از چند دانشآموز نخبه و بااستعداد در درس ریاضی بود. خوب به خاطر دارم همان روزها که او تنها 16-17 سال داشت
زودتر از بقیه دانشآموزان سر کلاس درس میآمد و با پرسشهای
پی در پی اش، ذوق و شوق تدریس را برای من دو چندان میکرد. در آن کلاس،
دو دانشآموز ممتاز بیشتر نبودند. یکی «مریم میرزاخانی» و دیگری
«رویا بهشتی»... یکی سؤال میپرسید و دیگری بدنبال جواب سخت معادلات و مجهولات بود. اما یکی نه تنها سؤال میپرسید که پارا فراتر گذاشته و خیلی از معادلات را برهم میزد! همان روزها بود که مریم از علاقه وافرش به رشته ریاضی و شرکت در المپیاد ریاضی سخن میگفت. بعد از تابستان هم به دانشگاه میآمد و با ما درباره معادلات ریاضی، بحث و گفتوگو میکرد. برای همین تلاش بیوقفه اش، سرانجام توانست در همان دوران نوجوانی، چندین جایزه بینالمللی معتبر را کسب کند.
تا جایی که بالاخره بدون کنکور وارد دانشگاه شد و چندین سال هم دانشجوی من باقی ماند. در آن زمان به خوبی به خاطر دارم که تا دیروقت در دانشگاه میماند و تحقیق میکرد و تحقیق و تحقیق... خیلی وقتها، درباره معادلات و حل مسائل مختلف مرا سؤال پیچ میکرد و در نهایت این خود او بود که به نتیجه خیلی از مجهولات میرسید.
در همان دوران لیسانس، شروع به نوشتن مقالاتی با همراهی دکتر محمودیان، استاد دانشگاه شریف کرد و انصافاً نیز مقالات ماندگاری از خود به جای گذاشت. سختکوشی و کنجکاوی مریم مثال زدنی بود. آنقدر که بعضی شبها، در راه منزل، همراهیام میکرد تا بتواند سرانجام پاسخ سؤالهایش را پیدا کند. مریم
به قدری تلاش میکرد که به یاد ندارم از درس من نمرهای به غیر از 20 گرفته باشد. حتی یکبار هم ازجزوه من ایراد گرفت! سالها گذشت و مریم توانست مدرک فوقلیسانس خود را هم در رشته ریاضی از دانشگاه شریف اخذ کند. زمانیکه برای خداحافظی پیش ما آمد، همه مطمئن بودیم که زمانی مریم با همین تلاشها و استعداد وافرش در رشته ریاضی، خودش را به عنوان یک زن برجسته ایرانی، به دنیا معرفی و ثابت خواهد کرد. این اتفاق بالاخره افتاد و روزی او توانست بزرگترین جایزه ریاضی دنیا را از آن خود کند. آن زمان، شوق و حال و روز او وصف ناشدنی بود. مریم به نابغه ریاضی دنیا تبدیل شد، چرا که سختکوش، پر تلاش
و شفاف بود. دختری که از همان زمان دانشآموزی، بال پریدن داشت و رؤیاهای بزرگش را برای استادانش هم ترسیم میکرد. او همیشه بدنبال کشف راه حلهای جدید و معادلات پیچیده ریاضی بود. سرانجام هم توانست در جوانی، به لیست دانشمندان بزرگی اضافه شود که جهت گیریهای علمی ریاضی را مشخص کردند. اما اکنون از دست دادن چنین اعجوبهای، تأسف عمیق ما را به دنبال دارد.